چقدر سخت است ... به چشمان کسی که تمام
عشقت را دزدید و به جایش یک زخم همیشگی به
قلبت داد خیره شوی و به جای اینکه لبریز از کینه و
نفرت شوی حس کنی هنوز هم دوستش داری و
چقدر سخت است که سرت را باز هم به دیواری
تکیه بدهی که یکبار زیر آوار غرورش همه وجودت
له شد ، چقدر سخت است در خیالت ساعتها با او
حرف بزنی ولی وقتی او را دیدی جز سلام چیزی
نتوانی بگویی، چقدر سخت است وقتی پشتت به
اوست دانه های اشک گونه هایت را خیس کند اما
مجبور باشی بخندی تا نفهمد هنوز هم
نظرات شما عزیزان: